بسم الله الرحمن الرحیم

به محض ورود من دیدم یه شلوار چسبان سفید رنگ تنش کرده با یه بلوز چسبان که تمام پستی بلندی های تنش رو معلوم میکنه. سریعترین واکنشی که تونستم نشون بدم این بود که زود سرم رو انداختم پایین و خیره شدم به فرش. یا خدا این دیگه چه وضعشه؟!!! اصلا با اصول اعتقادی و سلیقه ای من جور نبود. اما تو دلم خوشحال شدم که بهترین بهانه برای رد کردنش رو خودش بهم داد. مادرم چایی رو برداشت و رسید جلوی من، همونطور که نگاهم پایین بود چایی رو برداشتم اما یه نگاه هم نکردم . حتما تو دلش داشت صدتا فحش نثارم میکرد که لامصب بخاطر تو قر و فر کردم که نگام کنی. یه حسی بهم میگفت آتیش گرفته از این رفتارم. چون سینی رو که گذاشت رو میز با حرکت تندی نشست رو مبل روبرو. حالا من سر به زیر مادرش شروع کرد سوال پرسیدن که آقا شما کارتون چیه تحصیلاتتون چقدره درآمدتون چطوره و از این حرفا. که گفتم من یه کارگر ساده هستم تو یه کارخونه کار میکنم و طبق قوانین کار درآمد دارم و مدرکم پیش دانشگاهی و انصرافی لیسانس مدیریت صنعتی دانشگاهم. همین حرفا باعث شد دختره پا شد رفت آشپزخونه. تو دلم یه آخیش نازی گفتم که تا 7 نسل قبل خودم خنک شدن. مادرش با یه جمله الان برمیگردم دنبالش راه افتاد. این فرصت طلایی موجب شد یه نگاه تندی به مادرم کردم گفتم دست شما درد نکنه با این دختر پیدا کردنت الان که برگشتن بهانه جور کن بلند شو بریم. دیگه چیزی نگفتم تا اینکه مادرش برگشت و نشست. مادرم گفت خب خانم ما با اجازه زحمت رو کم میکنیم شماره هست خدمتتون. شما فکراتون رو بکنید اگه جوابتون مثبت بود بهمون خبر بدین تا در موردش صحبت کنیم. تو دلم گفتم مادرم جواب ما منفیه شما دنبال جواب مثبت اونا هستین؟ واقعا که!!!! خلاصه با ببخشید مزاحم شدیم و به آقاتون سلام برسونیدو از این حرفای بزغاله ای نه اومدیم بیرون. همین که نشستیم تو ماشین توپخونه من شروع کرد به آتیشبار. آخه مادرم این دیگه چی بود دیدی سر و وضعشو؟ من با این تیپ جماعت مراوده ندارم بعد تو میخوای بچسبونیش به من؟ اگه جوابتون مثبت بود خبر بدین!!! چی چی رو خبر بدین مگه جواب ما مثبته که دنبال جواب مثبت اونایی ؟ حالا خیلی مودبانه تر میتونستی بگی آقا پسرمون فکراشو میکنه زنگ میزنیم نظر شما رو هم بدونیم که من یکی عمرا حتی در موردش وقت فکر کردن بذارم. مادرم برگشت گفت اوی چته تخت گاز میری آروم. این جور پوشیدن مرسومه که پسره اندام دختره رو ببینه بدونه چطوریه. گفتم به به عذر بدتر از گناه. مادرم شما دیگه چرا شما که خودت مذهبی و قرآن خون و منبری هستی لابد این حرفا رو هم از فتواهای نه که تو مجالس قرانتون میشه گرفتی؟ کی گفته پسره خیره بشه به اندام یه نامحرم که که حالا خوشش بیاد یا نیاد. مادرم گفت خوبه حالا تو که پسند نکردی دیگه چی میگی!! گفتم گوشی دستت باشه اولا که قصد ازدواج ندارم فعلا تا یه مدت که خودمو بازسازی کنم دوما خواهشا از این لقمه ها برا ما نگیر. گلوگیره خفه میشم جوان با کام میشم ها. کام دهانمو نشون دادم و زدیم زیر خنده.

ادامه دارد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ترسناک ترین وبلاگ دنیا دستگاه زردی ⚜مبل طهران⚜ زندگانی یک دانشجوی پزشکی Jake خودروسازان ايران شرح سادات آهو قلندی بویژه خلفوند و تیره خلیل اکبر امپراطور خواب ها پرینت ارزان